هشتی | چاپارخانه | سردر | بنچاق | پستو‏ها | طاقچه‏‌ها | نردبان | چهارسوق | ایوان | گنجه | سرداب

_ از داخل، بالای در اتاقش نوشته بود: «تا شب نشده گله از روز مکن» اما داستان امروز من عکس این نوشته‌ بود. یعنی امروز می‌تونست روز خوب و خوشی تو خاطرات چند سال بعد از این‌ام باشه. اما می‌دونم که چنین خاطره‌ی خوشی از امروز تو ذهنم وجود نخوادهد داشت.

_ هر چند فطرت آدمی حقیقت جوست اما گاهی از ته دل آرزو می‌کنی حرف‌هایی که می‌شنوی دروغ باشند.


برچسب‌ها: شب, روز, گله, دورغ

پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۲  تیرمن  این نبشته را گذاشت روی طاقچه‌ی اصل مطلب این نیست! [ ]



نقطه‌ی کم‌زمانی» آن بلاتکلیفی که تمام شد...» دل‌گرفتگی افوربیایی» نقاش؛ پاییز خیال‌انگیز»