_ هنگامهای است هیچ سفری آن طور که به نظر میرسد حالم را خوب نمیکند. خوب که نمیکند هیچ، بدتر هم میکند. منظورم از سفر آن معنای سانتیمانتالیسماش نیست. همین که برای کارهای روزمره از خانه بیرون میروم به هم میریزم. دیدن جامعهام و قوانین حاکم بر آن، دیدن چالههای خیابان که تهی از آباند و دیدن آدمهایی که فلسفهٔ زندگیشان در «زنده ماندن» خلاصه شده ناراحتم میکند. بیش از همه اینکه خودم یکی از همین مردمم.
_ دوست دارم بر سنگ مزارم غزل ۲۰۳۹ رومی بنگارند و این بیتش زیباتر از همه؛ بر شاه خوب رویان واجب وفا نباشد/ای زرد روی عاشق، تو صبر کن وفا کن
_ به روزگار کمی لبخند بدهکارم.